Alireza - علیرضا

بابا، همچون بادی ملایم، در میان ترافیک پراکنده]ی سَر شب زیگزاگ می]رفت. با چنان وقاری دوچرخه]اش را می]راند، گویی اشراف]زاده]ای است نشسته بر تَرک اسب. درحالی]که روی رکاب پا می]زد بالاتنه]اش صاف و بی]حرکت بود. اگر پاهایش را نمی]دیدی، مشکل می]شد بگویی که دوچرخه می]رانَد. بدنش روی دوچرخه بود ولی روح و فکرش در عالمی دیگر. انگار حتی سوز سرد زمستان، که مثل کمربندی چرمی بر صورت منجمدشده]ی من شلاق می]زد، نمی]توانست ذهن او را به هم بریزد و او را از هرجا که افکارش با خود برده بودند بازگرداند. هرازگاهی سرم را برمی]گرداندم و به او نگاه می]کردم، به امید اینکه شاید، یک لحظه هم که شده، نگاهش با نگاه من قاطی شود ولی بی]فایده بود. مردمک]های کوچک و قهوه]ای چشم]های بابا روح او را به افق]های دوردست، فراتر از شهر و بناهای روبه]روی]مان دوخته بود. آیا داشت به من فکر می]کرد؟ آیا اگر وضعش خوب بود مرا نگه می]داشت؟

1136799471
Alireza - علیرضا

بابا، همچون بادی ملایم، در میان ترافیک پراکنده]ی سَر شب زیگزاگ می]رفت. با چنان وقاری دوچرخه]اش را می]راند، گویی اشراف]زاده]ای است نشسته بر تَرک اسب. درحالی]که روی رکاب پا می]زد بالاتنه]اش صاف و بی]حرکت بود. اگر پاهایش را نمی]دیدی، مشکل می]شد بگویی که دوچرخه می]رانَد. بدنش روی دوچرخه بود ولی روح و فکرش در عالمی دیگر. انگار حتی سوز سرد زمستان، که مثل کمربندی چرمی بر صورت منجمدشده]ی من شلاق می]زد، نمی]توانست ذهن او را به هم بریزد و او را از هرجا که افکارش با خود برده بودند بازگرداند. هرازگاهی سرم را برمی]گرداندم و به او نگاه می]کردم، به امید اینکه شاید، یک لحظه هم که شده، نگاهش با نگاه من قاطی شود ولی بی]فایده بود. مردمک]های کوچک و قهوه]ای چشم]های بابا روح او را به افق]های دوردست، فراتر از شهر و بناهای روبه]روی]مان دوخته بود. آیا داشت به من فکر می]کرد؟ آیا اگر وضعش خوب بود مرا نگه می]داشت؟

15.99 In Stock
Alireza - علیرضا

Alireza - علیرضا

Alireza - علیرضا

Alireza - علیرضا

Paperback(Persian ed.)

$15.99 
  • SHIP THIS ITEM
    Ships in 1-2 days
  • PICK UP IN STORE

    Your local store may have stock of this item.

Related collections and offers


Overview

بابا، همچون بادی ملایم، در میان ترافیک پراکنده]ی سَر شب زیگزاگ می]رفت. با چنان وقاری دوچرخه]اش را می]راند، گویی اشراف]زاده]ای است نشسته بر تَرک اسب. درحالی]که روی رکاب پا می]زد بالاتنه]اش صاف و بی]حرکت بود. اگر پاهایش را نمی]دیدی، مشکل می]شد بگویی که دوچرخه می]رانَد. بدنش روی دوچرخه بود ولی روح و فکرش در عالمی دیگر. انگار حتی سوز سرد زمستان، که مثل کمربندی چرمی بر صورت منجمدشده]ی من شلاق می]زد، نمی]توانست ذهن او را به هم بریزد و او را از هرجا که افکارش با خود برده بودند بازگرداند. هرازگاهی سرم را برمی]گرداندم و به او نگاه می]کردم، به امید اینکه شاید، یک لحظه هم که شده، نگاهش با نگاه من قاطی شود ولی بی]فایده بود. مردمک]های کوچک و قهوه]ای چشم]های بابا روح او را به افق]های دوردست، فراتر از شهر و بناهای روبه]روی]مان دوخته بود. آیا داشت به من فکر می]کرد؟ آیا اگر وضعش خوب بود مرا نگه می]داشت؟


Product Details

ISBN-13: 9780989898164
Publisher: Red Corn Poppy Books
Publication date: 03/19/2020
Edition description: Persian ed.
Pages: 334
Product dimensions: 5.50(w) x 8.50(h) x 0.75(d)
Language: Persian
From the B&N Reads Blog

Customer Reviews